در کنار استراتژی تازه آمريکا در عراق که همه چشمها را به خود دوخته است استراتژی ديگری به همان اهميت، بیسروصدا شکل میگيرد. آمریکاییان دارند اندکاندک تکههای گوناگون استراتژی رویارویی با جمهوری اسلامی را در سر جای خود میگذارند. اين استراتژی برای کسانی که نگرانی اصلیشان احتمال حمله به خاک ايران است دستکم تا مدتی آرامش خاطری فراهم میکند و برای کسانی که ايران را به چنين روزگار تأسفآوری انداختهاند میبايد مايه نگرانی روزافزون باشد. تا اينجا دو اصل عمده اين استراتژی را میتوان بهروشنی بازشناخت: نه مذاکره، نه جنگ؛ هم باز گذاشتن درهای مذاکره، هم جنگ با همه وسایل و در همه جبهههای ديگر.
فرستادن ناوگروه آيزنهاور به آبهای پيرامون خلیجفارس و دستگير کردن "ديپلمات"های جمهوری اسلامی در اربيل یکگوشه اين استراتژی است؛ فرار هشت ميليارد سرمایهگذاری خارجی و بستن حسابها و معاملات بانکهای مهم ايران یکگوشه ديگر آن. ناوگروه آيزنهاور، يک هواپيمابر اتمی (با پنج هزار سرنشين) که ميان هشتاد تا نود جنگنده-بمب افکن دارد و همراه با رزمناوها و ناوشکنها و ناوهای اسکورت و زیردریاییهایش (نزديک شانزده ناو جنگی و تدارکاتی) بیستودو هزار سرباز و خلبان و ناوی آمریکایی را با صدها موشک دوربرد "هشيار" به نزديک ايران آورده، به تنهایی نيروی نظامی سهمگينی است. اين ناوگروه بر نیروهایی به همان اندازه سهمگين ــ ناوگروه استنيس ــ افزوده میشود . در برابر چنين قدرتنمائی، آتشبازیهای کودکانه جمهوری اسلامی در خلیجفارس که به نام رزمايشهای گوناگون انجام میگيرد اگر اثری داشته باشد برجستهتر کردن يک حقيقت است. با همه سلاحهایی که جمهوری اسلامی از چين و کره شمالی و روسيه میخرد و با همه گرفتاری آمريکا در عراق، هيچ تغييری در موازنه نيروها در منطقه خلیجفارس پديد نيامده است.
اما حضور اين نيروها به همان اندازه که آمادگی رزمی را میرساند دست ديپلماسی را نيرومند میکند. آمریکاییان میخواهند هم ترس را در دل آخوندهای فرمانروا بيندازند و هم جبههای را که از اعراب سنی در برابر جمهوری اسلامی صفآرایی میکند دلگرمی بدهند. حمله سربازان آمریکایی به مرکز تدارکاتی رژيم اسلامی در کردستان عراق که کارش رساندن پول و اسلحه به گروههای تروريست عراق، از سنی و شيعه، بود يک قدرتنمائی ديگر است. (بهدشواری میتوان رفتار دستگاه حکومت بارزانی را در اربيل که عوامل سپاه پاسداران را زير نام دفتر ارتباطی جمهوری اسلامی در حمايت خود گرفته بود دريافت.) عربستان و مصر و اردن و قطر میتوانند اطمينان داشته باشند که هيچ امتياز دادنی به رژيم تهران در کار نيست.
در جبهه اقتصادی فشارها از هر سو وارد میشود. بانکهای ايرانی با موانع روزافزون روبرويند که به معنی کندتر و گرانتر تمام شدن معاملات آنهاست. بستن حسابهای بانک صادرات و بانک سپه و خودداری پارهای بانکهای مهم جهانی از معامله با ايران يک جبهه فشار اقتصادی است، فرار سرمایهگذاران خارجی جبهه ديگری است. هر شرکت نفتی يا بانک يا دولتی که صرفه خود را در نگهداری موقعيتش در امريکا ببيند در چشم پوشيدن از سرمایهگذاری در ايران ترديد نمیکند. اکنون زمستان ملايم اروپا نيز به ياری سياست تحريم (که با قطعنامه شورای امنيت دروازههايش گشوده شد) میآيد؛ اما نمیتوان احتمال يک سياست نهچندان آشکار پائين نگهداشتن بهای نفت را نيز نفی کرد.
استراتژی رویارویی با جمهوری اسلامی تا مرز جنگ ــ و جنگ همواره بهعنوان چاره آخر در خدمت ديپلماسی ــ رويه(جنبه)های شومتری نيز دارد. دست تحريکات خارجی را در چهارسوی ايران بهویژه در شمال باختری میتوان ديد. از دستههای مسلحی که برای ورد به ايران آموزش میبينند تا برنامههای تبلیغاتی که بيش از همه بر جداییهای قومی تأکید میکنند هيچ سلاحی نيست که برای ضعيف کردن جمهوری اسلامی ــ و در اين موارد ايران ــ به کار نيفتاده يا دستکم ازنظر دورمانده باشد.
چنانکه اشاره شد استراتژی تازه امريکا درهای گفتگو را با رژيم باز میگذارد ولی برخلاف توصيههای کميسيون بيکر-هاميلتون ــ که تقریباً سراسر ناديده گرفتهشده است ــ گفتگو از موضع قدرت خواهد بود. آمریکاییان با اشتباهات باورنکردنی و برهم انباشته خود در همه مراحل اشغال عراق، سهساله گذشته را بهترين دوران سياست خارجی تهاجمی جمهوری اسلامی گردانيدند. امروز آنها در موقعيتی هستند که در هر گفتگو با جمهوری اسلامی و سوريه نيز که يک "دولت مشتری" جمهوری اسلامی است به گفته يک مقام آمریکایی میبايد تنها امتياز بدهند. ازاینپس قصد آن است که رژيم آخوندی را چنان ضعيف کنند که ناگزير از دادن امتيازات بااهمیت شود. سهم گزاری غیرمستقیم حکومت احمدینژاد در اين استراتژی جای بالایی دارد. گروه تازه سینهزنان حسينی که مقامات بالای کشور را به غنيمت گرفتهاند دارند ايران را بهجایی میبرند که شايد آمریکاییان نيز بر ما نپسندند.
* * *
نمیبايد پنداشت که آمریکاییان، و بريتانياییها، که به دلایل خود سخت به دشمنی با جمهوری اسلامی و تقويت جبهه اعراب کمربستهاند، و آلمانها که هرروز موضع سختتری میگيرند با ايران دشمنی دارند. آنها زمانهای دراز دوستان و متحدان ايران بودند و به مصلحت هیچکدامشان نيست که ايران يک افغانستان يا عراق ديگر شود و جامعه و اقتصاد ايران فروپاشد و ايرانيان به نام دفاع از "مليت"ها به جان يکديگر بيفتند. مشکل آنها ايران نيست، رژيمی است که ايرانيان در دشمنی با خود ــ با يکديگر ــ اجازه دادند زمام کشور را به دست گيرد و اجازه دادهاند ــ باز در دشمنی با يکديگر ــ بیستوهشت سال بپايد. آنها که به عراق مینگرند و از گلزاری که آمریکاییان به رهبری يکی از بدترين روسای جمهوری خود در آن گير افتادهاند شادی میکنند از اين غافلاند که هرچه عراق فروتر رود خطرات از هرگونه برای ايران بيشتر میشود.
رژيم اسلامی نيز در اولويت دادن به برنامه اتمی و استراتژی تحليل بردن امريکا در عراق، و افغانستان، همين اشتباه را میکند. پيامدهای ازهم پاشيدن عراق که بر ايران و همه منطقه سرريز خواهد کرد يک مخاطره است، واکنش مسلم امريکا مخاطره ديگر است. آمریکاییان اگر کاربر آنها سختتر شود تا آنجا خواهند رفت که ايران را هم به گودال سياه عراق بيندازند. آنها دست روی دست نخواهند گذاشت که آخوندها بمب اتمی داشته باشند و امپراتوری شيعه سر هم کنند و به هرکه آماده کشتن عراقیها و آمریکاییها باشد پول و اسلحه برسانند. عراق هرچه باشد ويتنام نيست و آمريکا با ويتنام هم از قدرت نيفتاد. سران جمهوری اسلامی همان بس است به دریایی که همين سی سال پيش يک درياچه ايرانی بود بنگرند و درباره تواناییهای کشوری که تنها دو ناوگروه از دوازده ناوگروه خود را به آنجا فرستاده است ــ همچنان که درباره قدرت پوشالی خودشان ــ به ارزيابیهای نادرست نيفتند.
کاميابیها و ناکامیهایی که بهتصادف روی میدهند زمينههای بسيار سستی برای استراتژیهای درازمدت هستند. جمهوری اسلامی دو سه سالی، نه به دليل نيرومندی ذاتی خود يا ناتوانی ذاتی امريکا دستگشادهای يافت و تاختوتازهایی کرد. ولی آن فرصت اکنون دارد مايه ويرانی ايران میشود که خود رژيم نيز از آن سالم بدر نخواهد آمد. آخوندها بر تعهدات خارجی خود به درجاتی که از حوصله اقتصاد و قدرت نظامی ايران بيرون است افزودند و مهمترين قدرتهای غربی را در کنار مهمترين کشورهای خاورميانه عربی در اتحادی که مخالفت با رژيم آخوندی- صفوی ملاط اصلی آن است قراردادند. اکنون در جبهههای گوناگون کوچک و بزرگی که در اینجاوآنجا گشوده میشود جمهوری اسلامی خود را درگير جنگی میبيند که مانند انقلابی که آن را به قدرت رساند هيچ لزومی ندارد.