برگزاری کنگره سازمان فدایيان ايران (اکثريت) فرصتی برای من است که بهعنوان يک دوست به سازمانی که آرزو دارم در يک ايران دمکراتيک هماورد، (رقيب) و چنانکه در همه نظامهای دمکراتيک پذيرفته است، همراه گرايش فکری که به آن وابستهام باشد، درودی بفرستم. فدایيان در تاريخ دراز خود بيش از بسياری ديگر سهم خويش را از تراژدی و رنج داشتهاند و رنج و تراژدی چنانکه مولوی میگفت (میتواند) «نخستين منزل هر کمالی باشد.» آن تاريخ دراز و قربانیهای بيشمار چهار دهه مبارزه فدایيان با خود قدرتها و مسئوليتهايش را میآورد. اين سازمانی است، اميدبخشترين، برای آنکه نخستین بار يک حزب چپ سالم و سازنده به سياست ايران بدهد و دگرگشتی را که در چپ اروپا از دهه هشتاد سده نوزدهم آغاز شد و در سده بيستم سرانجام از کمونيسم جزمی و توتاليتر به سوسیالدمکراسی رسيد به ميهن ما بياورد. از سوی ديگر پيشينه دراز مبارزه و گشاده بودن درهای آن بر همه گونه افراد و نه در عادیترين اوضاعواحوال، سازمان فدایيان ايران را يکی از آسيبپذيرترين سازمانهای سياسی مهم مخالف جمهوری اسلامی میسازد. فدایيان میتوانند راه تازهای نهتنها پيش پای نيروهای چپ بگذارند بلکه به سهم خود سرتاسر سياست ايران را برای رفتن به پيشباز هزاره تازه ملت ما آماده سازند. درعینحال میتوانند پا در گل کشاکشهای سياسی و ايدئولوژيک يادگار دوران تراژيک تاريخ ما نيروی خود را بفرسايند تا در پايان از آنهمه سرمايه انسانی که در چهلساله گذشته در پای سازمان ريخته شده است چيزی به دست نماند. تکليفی که تاريخ سازمان فدایيان ايران بر دوش آن نهاده است بههیچروی آسان نيست. سنگينی آن چهار دهه، آزادی رفتار را میگيرد. ولی مسئوليت سازمان از بار تاريخ ناشاد آن نيز سنگينتر است. پيروزی در اين تازهترين پيکار سازمان که من در کنار همه دوستان فدایيان آرزومند آن هستم و بهخوبی امکان دارد، پاداشی درخور خواهد بود. بازسازی سازمان فدایيان ايران برای آنکه سهم خود را در ساختن ايرانی متفاوت از گذشته ادا کند به هر گزينش دشوار و تلخی که من از نزديک میشناسم میارزد. آن ايران متفاوت جامعهای خواهد بود که مبارزه سياسی در آن از خشونت عاری باشد و منافع ملی بالای منافع گروهی، با همه اولويت و اهميتی که بايد به آنها داد، نهاده شود؛ ايرانی که در کنار مبارزه و رقابت، همرایی و مصالحه را نيز بهعنوان اجزای فرايند سياسی بشناسد. بویهی قدرت سياسی و بهرهگيری از منابع قدرت و دلنگرانی واپس ماندن در مسابقه در همه هست ولی اینهمه هنوز بيشتر در تصورات مايند و اگر هم واقعيت داشته باشند درجاهای ديگری هستند که میبايد به جستجویشان رفت. قدرت سياسی در پيشروترين و آگاهترين لايههای اجتماعی ايران است که سه دهه گذشته را به بيهوده نگذراندهاند و با فضاهای ايستای بسياری از بيرونيان فاصلهای روزافزون میگيرند. منبع قدرت توده جوانی است که سخنان و رويکردهای تازهای میخواهد و از انديشهها و شعارهای واگردانی و از نو بستهبندیشده پنجاه سال پيش خسته شده است. مسابقه واقعی در رسيدن به آن لايههای پيشرفته است که سر به ميليونها میزنند. بخت سازمان فدایيان ايران در چنان مسابقهای از هیچگرایشی کمتر نيست ولی مانند همه شرکتکنندگان جدی مسابقه میبايد امروزی شود. يک جريان عمومی سياسی در ايران هست که از زیادهروی درهرصورت آن، راست و چپ، سرخورده است و از هيچ خواست حداکثری، از هيچ آرمانی که جنگهای تازهای را در جامعه راه اندازد، پشتيبانی نخواهد کرد. اميدوارم سازمان فدایيان ايران از اين جريان اصلی دور نشود. با بهترين آرزوها برای کنگره سازمان فدایيان ايران (اکثريت)